447
همهٔ جرئتم را توی انگشتهام جمع کردم و بهجای «بیشتر مواظب خودت باش» یک قلب گندهٔ قرمز برایش فرستادم که گرومپگرومپ میکرد.
همهٔ جرئتم را توی انگشتهام جمع کردم و بهجای «بیشتر مواظب خودت باش» یک قلب گندهٔ قرمز برایش فرستادم که گرومپگرومپ میکرد.
هفت سال و نیم است توی پیشنویسهای ایمیل نگهاش داشتهام. هنوز موضوعش «خون دل میچکد از این نامه» باقی مانده است.
باید یک نامهٔ طولانی بنویسم و چند خط در میان برایت تعریف کنم که چقدر حالم بهتر شده است. از هزارتا قصهٔ اینجوری، لابد یکیاش را باور میکنی.
بلیت تکنفره. بیبازگشت. به مقصد دورترین سیاره از زمین. که قایمش کرده باشند توی پاکت، لابهلای بقیهٔ نامهها. بدون توضیح یا علامت اضافه. مهر و موم.
«همش کشکه، همش دوغه، غم و غصه دروغه. میخندن همه قاهقاه، چهقد خوبه خدایا» موضوع ایمیلش است. یک نقاشی خوشحال از جانوری شبیه قورباغه با چشمهای مهربان و قلنبه را هم ضمیمه کرده است. دختر خواهرم، سیزده ساله.
نامه یا مهمان؟ نامه. نامهٔ خیلی طولانی. با دستخط خرچنگقورباغهای بابای آدم.
يکی از اين نامههای چندکلمهای مخصوص را که بلافاصله بعد از خواندن بايد سوزاند، نگه داشتهام. آنطرفش يک عکس فوری قديمی هست از اينهايی که انگار با ماهیتابه کوبيدهاند وسط صورت طرف. کلهقند توی دلم آب میکند.
يک جايی از متن پيچيده بودم به هم. داشتم دعوا راه میانداختم. گلايههام را چسبانده بودم به پاراگراف بعد و آدمکهای خشمگين فرستاده بودم پیاش. نمیدانم از دستم دررفت يا از روی عمد آدمک آخری را مأمور کردم ببوسدش. از همهٔ نامهٔ چهلوهشت خطیام، جواب همان يک تکه را برايم پست کرد.
دلم میخواست ایمیلش را بغل کنم اما مچالهاش کردم و انداختم توی سطل. بزرگ شدن آدم را چقدر بزدل و محافظهکار میکند.
برايم نامه نوشت. توی نامه قلب داشت، «اگر ديدی تو را کردم فراموش» داشت. وقتی پاکت را باز میکردم، هشت سالم بود. وقتی میبستمش، مرده بودم.
عاشق جهانگرد توی کارتون ممول بودم. به خواهرم میگفتم نامه بنویسد به تلویزیون، بگوید نقشش را زیادتر کنند. نامه نمینوشت.
پاستیل کش آمده بود. درست از وسط حلق خرس کوچولوی لیمویی کش آمده بود و تو فقط هفتتا خرس دیگر وقت داشتی خودت را به چیزهای دوستداشتنی بچسبانی. گوشیات خاموش بود و سیم تلفن را کشیده بودی و ایمیلت را بسته بودی و داشتی واقعاً خیال میکردی این کسی که زنگ میزند میتواند مأمور شهرداری باشد یا همسایهٔ جدید یا هر موجود دیگری که آمدن و نیامدنش هیچچیز قابلملاحظهای را در تو عوض نمیکند. فکر میکنم اما پستچی آمده بود.