378

اگر همان موقع که گفت «تِیستش چطور بود گلم؟» خودم را از پنجره بیرون انداخته بودم، کار به «آفِر این ویکندمون پانچ بلوبریه» نمی‌رسید.  

362

تقریباً به تعداد دفعه‌هایی که دربارهٔ یک غذای دیگر حرف زدیم، آدم‌های توی آشپزخانه به دستور پخت گفتند «رسپی».

275

دربارهٔ «ليوانی که از آن‌طرفش چايی معلوم نيست» به فروشنده توضيح داد. خانمی که پشت ميز بود گفت «ماگ منظورتونه؟» و بقيه خنديدند.