599

کدام امید؟ همین که شاید یک روز مجسمه‌اش روی زمین بیفتد.

580

بند اول انگشت اشاره‌ام تیر می‌کشد.

563

«کدام وطن؟» همان‌که در محاصرهٔ کفتارهاست.

557

«اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِم» چاپ قدیمی کتاب بود. توی نسخهٔ جدید التماس کرده‌ایم ترتیب را ول کند و به حساب خون‌خوارترینشان برسد.

541

مثل فرعون که بعد از خواب بدش دستور داد پسرهای بنی‌اسرائیل را بکشند، شاید تو هم بین کابوس‌هات زنی را دیده باشی که قرار است کار را تمام کند.

532

تجارت زیرزمینی «سوراخ موش».

529

«لاشخورها به‌ندرت به جانوران تندرست حمله می‌کنند ولی ممکن است جانوران زخمی یا بیمار را بکشند»؛ شبیه یک جمله از کتاب علوم یا زیرنویس فیلم مستند است؟ شاید. اما روی دیوار یک مدرسه نوشته بودندش.

528

از این پونز تا آن پونز نقشه، خون.

527

گفتم: «شاید یک زن تیر آخر را به طرفش شلیک کند». گفت: «باید یک زن شلیک کند».

516

آن‌هایی که در میانۀ عزای دیگران کِل می‌کشند، دقیقاً چی‌اند؟ کلمه‌ای برای توصیفشان در لغت‌نامه پیدا نمی‌کنم

492

دستش به گلویمان بچسبد و اندازهٔ یک سوراخ هوا بیاید و برود و مرگ، تنها مرگ، رویایمان شود.

482

قیافهٔ این سال‌های کسی که دفعهٔ اول گفته بود «خودش آن‌قدرها بد نیست، زیردستانش فاسد و خون‌خوارند».

461

دستی که شبیه دندان‌های توست، طناب دور گلویمان را سفت‌تر می‌کند.

457

به مارهای روی شانه‌ات بگو تندتر غذا بخورند. زجرکشمان نکن.

442

سوپ انگشت اشاره، پیشکش برای پادشاه.

 

* رفیقم آن روز گفته بود «اگه افتادی مردی و بلاگفا مثل چند سال پیش ترکید، کجا دنبال آرشیو لعنتیت بگردم؟» و همان روز شروع کردم به بردن چیزهایی که توی بلاگ نوشته بودم به جای دیگری. نه به خاطر روزی که افتادم مردم، به خاطر اینکه کمپوت سیبش خیلی خوشمزه بود و خودش درست کرده بود و وقتی آن‌طور بلندبلند می‌خندید، در اصل داشت گریه می‌کرد: کانال تلگرام خواندن ندارد

433

انگار به برق وسط چشم‌هایمان شلیک کرده‌اند.

431

یک گور دسته‌جمعی از این سر تا آن سر نقشه هست که به‌نوبت می‌رویم سرجایمان دراز می‌کشیم. بی‌غسل و کفن، بی‌احترام و تشییع، بی‌سنگ‌قبر.

427

«وَ فَدَيناهُ بِذِبحٍ عظيم»ش کشک بود. چاقو گلوی اسماعیل را برید.

382

توی جعبهٔ مداد شمعی‌ات رنگی را پیدا کن که جای خالی چشم راستش را پر کند.

377

توی انگشت اشارهٔ دست راستم زخمی هست که بعد از این‌همه سال هنوز چکه می‌کند.

375

اللهم اشغل‌ الظالمين بالظالمين [19.75 نمره] و اخرجنا من بينهم سالمين [0.25 نمره].

359

از چاله‌ها، آن‌یکی‌اش که ردّ چنگال‌های توست، هیچ‌وقت پر نمی‌شود.

341

روی صورتش که دست می‌کشد، چیزی شبیه خون از بلندی ریش و چانه‌اش پایین می‌چکد. من فکر می‌کنم دارم فیلم می‌بینم، تو انگشت اشاره‌ات را قایم می‌کنی.

194

هر چقدر مژه‌هایش را روی هم فشار می‌دهد، خوابش نمی‌برد. یک نفر هنوز دارد با صدای خونی توی گوشش الله اکبر می‌گوید.

161

بقیهٔ خونش را توی جوهر خودکارم می‌ریزم و روی کاغذ فشار می‌دهم. مزهٔ دهانم خیلی تلخ است.

150

اولین نفر گفت: «پادشاه خوب وجود ندارد، قدرت آدم را ستمگر می‌کند». دومی گفت: «هر ستمگری که پادشاه نیست، مگر هر چهارپایی الاغ است؟» نفر سوم من بودم. پیراهن راه‌راهت را تنم کردم و خوابیدم.

144

پنجه‌هایش هر چقدر توی خون فرو می‌روند، قرمز نمی‌شوند.