602

انگار نه انگار همهٔ چیزهایی که می‌خواهم، غیرممکن است؛ سفره را با دقت چیدم، لباس نو پوشیدم و تندتند آرزو کردم؛ دیوانهٔ تراز.

573

به هیچ‌کدام از چیزهایی که سال قبل خواسته بودم، حتی نزدیک هم نشدم؛ اما دوباره خواستمشان. با صدای بلند و قیافهٔ حق به جانب خواستمشان.

542

به باریکهٔ نوری چنگ انداختم که یک روز توی قلبم بود. برای آدم‌ها امید خواستم و رویاهای بزرگ. همان چیزهایی که ندارمشان. دیگر ندارمشان.

505

دلم می‌خواست همهٔ قلب‌ها و بغل‌ها و عیدی‌های واقعی بیرون اتاق را یک‌‌جا با نصفِ نصف بغل قلابی‌ات عوض کنم. برای همین عکست را به قلبم چسباندم و توی تاریکی اتاق غیب شدم.

478

مثل پرنده‌ای که آوازش را فراموش کرده‌ است، با لهجهٔ پرندهٔ دیگری صدایت می‌زنم، با بال دیگری بغلت می‌کنم، با منقار دیگری می‌بوسمت.

206

کتاب‌هايی را که بايد به کتابخانه بدهم توی جعبه چيدم، به مادرم اطمينان دادم امسال چندتا راه جديد برای تزيين تخم‌مرغ‌ها ياد گرفته‌ام، مدل موهايم را کمی تغيير دادم، سررسيد سادهٔ جيبی با جلد چرم قرمز خريدم، پايان‌نامهٔ برادرم را ويرايش کردم و قول گرفتم بعد از دفاع بنشيند از روی هر غلط املايی‌اش يک صفحه بنويسد، نوزده‌تا ايميل را جواب دادم، ظرف غذای مرغ و جوجه‌ها را هم تميز کردم. کارهای اصلی‌ام تقريباً تمام شده، آمده‌ام بالای ميز دارم سقف يخچال را دستمال می‌کشم و يواشکی به تو فکر می‌کنم. تصميم نداری بيایی؟

149

درخت فعلاً جزء برنامه نیست. بهار باید از گره ابروهای تو شروع کند.