534
چند سانتیمتر آنطرفترم مسکّن را میدیدم و حتی زورم نمیرسید برش دارم؛ گاهی به نظرم میآمد یک نفر قرصی را تا نزدیک دهانم میرساند و از همانجا برش میگرداند.
چند سانتیمتر آنطرفترم مسکّن را میدیدم و حتی زورم نمیرسید برش دارم؛ گاهی به نظرم میآمد یک نفر قرصی را تا نزدیک دهانم میرساند و از همانجا برش میگرداند.
یک روز مچ خودت را کنار بشقاب گل سرخی موردعلاقهات میگیری که عوض هویج و کرفس و بادامزمینی و بقیهٔ چیزهایی که دوست داشتی، قوطی قرص تویش چیدهای.
قرصی، دانهٔ گیاهی، چیزی باید باشد که وقتی مسیر دهانت را رد میکند همهٔ روزهای قبل را از یادت ببرد. همهاش را.
اگر قرصها ديگر قویاش نکنند، اگر دلش نخواهد همهجا باشد و همهچيز را بداند، اگر عوض شده باشد، اگر واقعاً عوض شده باشد، میآييد دستهجمعی خدايمان را ببخشيم؟
توی يک دفترچهٔ کوچک کنار جعبهٔ قرصش، به زبان خيلی خارجی عوارض استفاده از آن نوشته شده است. از انگليسی هم خارجیتر. روزی چند بار به خاطر اينکه بلد نيست بخواندش، خدا را شکر میکنم.