534

چند سانتیمتر آن‌طرف‌ترم مسکّن را می‌دیدم و حتی زورم نمی‌رسید برش دارم؛ گاهی به نظرم می‌آمد یک نفر قرصی را تا نزدیک دهانم می‌رساند و از همان‌جا برش می‌گرداند.

440

یک روز مچ خودت را کنار بشقاب گل سرخی موردعلاقه‌ات می‌گیری که عوض هویج و کرفس و بادام‌زمینی و بقیهٔ چیزهایی که دوست داشتی، قوطی‌ قرص تویش چیده‌ای.

307

قرصی، دانهٔ گیاهی، چیزی باید باشد که وقتی مسیر دهانت را رد می‌کند همهٔ روزهای قبل را از یادت ببرد. همه‌اش را.

287

اگر قرص‌ها ديگر قوی‌اش نکنند، اگر دلش نخواهد همه‌جا باشد و همه‌چيز را بداند، اگر عوض‌ شده باشد، اگر واقعاً عوض‌ شده باشد، می‌آييد دسته‌جمعی خدايمان را ببخشيم؟

277

توی يک دفترچهٔ کوچک کنار جعبهٔ قرصش، به زبان خيلی خارجی عوارض استفاده از آن نوشته شده است. از انگليسی هم خارجی‌تر. روزی چند بار به خاطر اينکه بلد نيست بخواندش، خدا را شکر می‌کنم.

168

خطی که وسط قرص سفید و صورتی‌ات هست، با همان عمق، افتاده گوشهٔ چشم چپم.

105

زغال‌اخته هم خیلی دوست داشت. قرص‌های مادرش ولی واجب‌تر بودند.