305
دختری که بند کتانیاش باز بود و طوری زمین خورد که از پیشانیاش خون آمد و با اینهمه سعی میکرد ادای آدمهایی را دربیاورد که بلدند با همهچیز کنار بیایند، توقع زیادی از جهان نداشت. فقط چند دقیقه بابایش را میخواست.
+۱۳۹۴/۰۳/۳۱_ رقیه خدابنده اویلی
|