211
خواب دریا را دیده بودم و یک ماشین قدیمی. داشتم با چیزی شبیه ساطور چرخهای ماشین را پاره میکردم. از چرخها خون میآمد و روی ماسهها میریخت و کمکم تبدیل میشد به پاهای یک آدم. بعد سرم را بالا گرفته بودم و خودم را دیده بودم که دیگر پا نداشتم.
+۱۳۹۳/۰۱/۱۷_ رقیه خدابنده اویلی